از عاشورا تا ظهور |
سلام بر عشق یگانه راه رسیدن به معشوق ابدی و ازلی . اوکه به ِگلی جان داد تاگـل عالم هستی شود.وسلام بر پروانه معلم واصلان عالم مصفای عاشقی . راستی اگر بخواهی به عالم ملکوت پرواز کنی راهی جز پیمودن راهی نیستی که پروانه پیمود . ایا نمینگری که چگونه برای رسیدن به حقیقت عشق تمام منیت و خودیت خودرا فدای شمع می کند . نگاه کن نه بار دیگر نگاه کن آنچه دراین وادی به چشم می اید فداشدن است .فداشدن پروانه و آنچه میماند و ظهور میکند حقیقت پرمعنای عشق است و چه چیزی زیباتراز ازین که عاشق در راه معشوق فداشود . زیبا اینکه همه من در مقابل خورشید پر فروزان حقیقت فانی شود واین به دیدن نمی اید مگر اینکه دیده و این دیدن در کلاس صبر سفیر کربلا بینا شود . بلا و مصیبت اگر در کربلا باشد چیزی جز زیبایی نیست و برای دیدن این حقیقت چاره ای نیست جز این که راهی کربلا شوی و پای درس صبر وایمان دختر امیر المومنین بنشینی تا حسین را از زینب کبری جویا شوی و حسینی شدن را از خواهرش بیاموزی. کتاب عشق و عاشقی کربلا را چه خوب مفسری است زینب بنت علی که صراط مستقیم است و و این زینب است که راه منحرف شده را از کربلا به عالم و عالمیان تا صبح محشر کبری نشان داد. سلام بر زینب اسوه صبر و پایداری بر خط سرخ عاشورا و مکتب خونین حسین و حسینیان. جانم فدای تو که چه زیبا معنا کردی زیبایی را وچه زیبا مکتب خونین حسین را بر رخ عالم و عالمیان نشان دادی . ما رایت الا جمیلا پرچم عاشورا نکند فکر کنی که بر زمین افتاد نه. حتی یک لحظه . عباس وقتی بر زمین داغ کربلا می افتاد چشم امیدش به پرچمدار شجاع کربلا بود . واو کسی جز زینب کبری نبود. وسلام بر زینب و سلام بر استاد فصاحت و بلاغت بی نظیرکربلا حضرت زینب . حقیقتی جز این نیست اگر قلم بر شرح استواری زینب بخواهد بلغزد بر خود خواهد شکافت. سلام بر زینب که میراث بزرگی از پدرش به ارث داشت آری اگر امیر مومنان با دست یدااللهی خود خیبر را فتح کرد دختر او نیز با خطبه های کوبنده خویش طوماریزید و یزیدیان را هم پیچید و روزگار شامیان را مانند اخرت یزید سیاه کرد. اگر مادرش با خطبه توحیدی خود در برابر جرثومه فساد بند از دست علی گشود زینب نیز با بیان حیدری خود بند از دست علی بن الحسین و گلهای نیلوفری شده پیغمبر باز کرد. جان بی مقدار عالمیان فدای چنین دختری که چه زیبا میراث پر بهایی را از پدر ومادر معصوم خود حفظ کرد... اى خدا من دوستدار زینبم خسته جانم جانثار زینبم سالها پرسه به کویش مىزنم کوچه گرد و خاکسار زینبم کاش بودم من کبوتر اى خدا آن زمان در انتظار زینبم در دم مرگم سوى شامم کشید تا نمایى همجوار زینبم کاش من قربان زینب مى شدم خادم طفلان زینب مى شدم [ یکشنبه 92/3/5 ] [ 11:32 عصر ] [ حسین پناهی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |