از عاشورا تا ظهور |
اول کار باید بگم اگر این وبلاگ تونست کاری بکنه و دلی رو با اهل بیت وصل کنه ثوابش مال کسائیکه کمک کردن تا این وبلاگ راه بیفته . اما امشب شب عیده یا امام رضا خودت کمک کن از عاشورا بگم که هرچی داریم از عاشوراست .
کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا
[ جمعه 89/9/19 ] [ 11:44 عصر ] [ حسین پناهی ]
یادم میاد بچه که بودم دنبال کتابی بودم که شعری درباره امام حسین و کربلا نوشته شده باشه . اولین شعری که خوندم این بود:
* گیت اول بو گجه خیمده راحت باجی زینب * .
یعنی خواهرم زینب امشب بهتری فرصته برای استراحت کردنه
بعداز اون دیگه یه جه بند نمی شدم بهار عمرم محرم بود و همیشه منتظر اومدن ماه محرم میشدم
[ جمعه 89/9/19 ] [ 11:44 عصر ] [ حسین پناهی ]
نمی دونم تا حالا مزه کمک به دیگران رو چشیدی؟ مثلا دوستت مشکلی داشته باشه وتو برای رفع مشکل اون خودتو به زحمت بندازی و بعد یه مدتی بتونی گل لبخند رو به لباش بنشونی . اگه از اون انسانها هستی خوش به سعادتت . یا مثلا بدونی یه بنده خدایی مشکل اعتقادی ،روحی ، خانوادگی ،یا مشکل دیگه داره دل به دریا بزنی و مشکلشو حل کنی . حال فرض کنیم بدونی چند نفر یا بیشتر مشکل عمده دارن براشون برنامه بریزی و مشکلشون رو حل کنی .یا نه فقط خودت پیروز صحنه ها هستی و برات فرق نمی کنه که جوونای شهرت تو همون مشکل یا مشکلات روحی یا غیره دست وپا بزنن.و فقط بلدی از پیروزیهات برا دیگران بگی و دیگران حسرت بخورن. بگذریم خدا خیرشون بده بچه های رایحه ظهور شهرمون روکه برای رفع مشکل عمده امروز همه جوونا یعنی ازدواج شروع کردن به جهاد فرهنگی که تا حالا سه بار برنامه گذاشتن برا اینکه جوونای شهرشون از سد ازدواج راحت عبور کنن و اون طوری که خدا وپیغمبر گفته ازدواج کنن نه با افتادن به گناه و راههای دیگه . اگه می خوای بیشتر باهاشون و با زحمتاشون آشنا بشی می تونی ازطریق کلمه رایحه ظهوربا هاشون ارتبا ط داشته باشی. راستی یادت باشه قدم برداشتن برا دیگران اول توفیق میخاد بعد اراده و از خود گذشتن حالا این برا یک نفر باشه یا برای صدها نفر
[ جمعه 89/9/19 ] [ 11:44 عصر ] [ حسین پناهی ]
شور به پا می کند خون تو در هر مقام میشکفم بیصدا در خود هر صبح و شام باده به دست تو کیست ؟ طفل جوان جنون پیر غلام تو کیست ؟ عشق علیه السلام در رگ عطشانتان ، شهد شهادت به جوش میشکند تیغ را خندة خون در نیام ساقی بی دست شد خاک زمی مست شد میکده آتش گرفت سوخت می و سوخت جام بر سر نی می برند ماه مرا از عراق کوفه شود شامتان ، کوفه مرامان شام از خود بیرون زدم ، در طلب خون تو بندة حرّ توام ، اذن بده یا امام عشق به پایان رسید ، خون تو پایان نداشت آنک پایان من در غزلی ناتمام
[ جمعه 89/9/19 ] [ 11:43 عصر ] [ حسین پناهی ]
کسی که جان عزیزش، عزیز، پیش خداست به جان هر چه عزیز است، سیّدالشّهدا است
[ جمعه 89/9/19 ] [ 11:42 عصر ] [ حسین پناهی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |